هیچوقت از شمردن ریاضی ، جبر ، هندسه خوشم نیامداما در تمام این سالهای درس هر وقت به _ احتمال _ می رسیدمتمام حواسم را جمع می کردم تا شاید به اونجایی برسیم که احتمال میداد ؛تو شبی صبحی در هنگام بارانهنگام دمیدن بادوقت تابیدن خورشید زمان کرکر خنده هایتوقت گرفتن دلتوقت تنهاییوقت شادی میان جمعیوقت رقصیدن در آغوش اووقت بوسیدن..._سراغی از من بگیری _وگرنه این همه اعداد را بالا و پایین کردنورق زدن صفحه کتاب ...هیچ ذوقی برایم نداشت... نويسنده :حمید عسکری اطاقوری تاريخ: سیزدهم مرداد ۱۴۰۲ ساعت: 11:52 کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sobhbabarana بازدید : 41 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 20:33